عضو هیئت علمی مرکز آموزش عالی کاشمر ، پژوهشگر و فعال محیط زیستدر وبینار توسعه پوشش گیاهی همساز با اقلیم، بر ضرورت هویت بخشی به فضای سبز شهری برمبنای موقعیت جغرافیایی تاکید کرد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مرکز آموزش عالی کاشمر دکتر سمیه گلدوی، طی سخنانی با شرح مختصری در مورد روز درختکاری و هفته منابع طبیعی، به بیان نقش و اهمیت فضای سبز،ضرورت تغییر رویکرد در توسعه فضای سبز، ضوابط انتخاب گیاهان در طراحـی طراحی فضای سبز، شاخص های پایداری فضاهای سبز، رویکردXeriscape و فهرست های گیاهان مناسب مناطق مختلف کشور پرداخت.
وی گفت: امروزه فرهنگ روز درخت کاری، تقریبا برای همگان جا افتاده است و کمتر کسی است که به اهمیت آن پی نبرده باشد. با این حال، باید در نظر داشت کاشتن درخت کافی نیست. درختان نیاز به رسیدگی، مراقبت و حمایت دارند تا بتوانند جایگزین مناسبی برای درختان قطع شده باشند.
وی در خصوص ضرورت وجود فضای سبز اظهار داشت: مهمترین اثر فضای سبز در شهرها، کارکردهای محیط زیستی آنهاست که شهر را به عنوان محیط زیست جامعه انسانی معنیدار کرده است و با مقابله با آثار سو گسترش صنعت و کاربردهای نادرست تکنولوژی باعث افزایش زیستپذیری شهرها شده است.
وی مهمترین فواید فضاهای سبز به ویژه درختان که ضرورت وجود این پوششها را در محیطهای انسانی تایید می نماید، شامل
تولید اکسیژن، کاهش آلایندهها، کاهش مصرف انرژی و در نتیجه کاهش هزینه ها، تعدیل آب و هوا، اکوتوریسم، کنترل آبهای سطحی و تغذیه سفرههای آب زیر زمینی، توانایی ذخیره آب توسط درختان، درختان هوا را تمیز میکنند، حفاظت و حمایت تنوع زیستی، درختان به بهبود کیفیت آب کمک میکنند، افزایش رطوبت نسبی و تاثیرات روحی و روانی است.
وی با تاکید بر ضرورت تغییر رویکرد در توسعه فضای سبز؛ اظهار داشت: مواردی همچون تغییرات اقلیمی، تنش های آبی، نیاز به توسعه کارا و پایدار فضای سبز و هویت بخشی به فضای سبز بر مبنای موقعیت جغرافیایی قرارگیری محل مورد نظر، از جمله مواردی است که نیاز به تغییر رویکرد در توسعه فضای سبز را امری ضروری و بدیهی میسازد.
وی اظهار داشت: پدیده تغییر اقلیم یکی ازمهمترین چالشهای زیست محیطی جهان است که باانتشار روزافزون گازهای گلخانه ای روبه افزایش می باشد. تغییرات اقلیمی که اغلب با افزایش افزایش درجه حرارت محیط همراه بوده، باعث افزایش تنفس و تعرق گیاهان و بنابراین افزایش تلفات آب آنها و نیاز به آبیاری بیشتر برای حفظ وضعیت بهینه پوشش گیاهی است. گیاهان مختلف نیاز آبی متفاوتی دارند که البته نیاز آبی به نوع گونه گیاهی، سن و وضعیت بستر رشد آنها بستگی دارد. ضمنان باید در نظر داشت که فضای سبز و تغییر اقلیم تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. به این معنی که همچنان که تغییر اقلیم و افزایش درجه حرارت می تواند فضاهای سبز را دستخوش تغییرات کند، طراحی مناسب فضاهای سبز و کاربرد گیاهان از جمله درختان و چمن های سازگار با تغییر اقلیم نیز می تواند تغییرات اقلیمی را کاهش دهد.
به گفته او توجه به کاشت گیاهی بومی که با شرایط منطقه سازگاری دارند و توانایی بیشتر در مواجهه با تنش احتمالی ناشی از تغییرات اقلیمی را دارند می توانند گزینههای مناسبی در توسعه فضای سبز باشند.
گلدوی ابراز کرد : تغییر اقلیم، محدودیت هایی را نیز در زمینه طراحی و بکارگیری فضای سبز مناسب به همراه دارد. در طراحی توجه به نوع اقلیم و تغییرات آن و رعایت ضوابط و اصول طراحی ضروری است و بی توجهی به آن مشکلات خاصی را پدید خواهد آورد.
وی در خصوص تنشهای آبی نیز، گفت: مدیریت تنش در فضاهای سبز به خصوص در کشورهای خشک و نیمه خشکی مانند ایران که کمبود آب در مناطق مختلف محسوس هست از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. در این زمینه نیز انتخاب محل مناسب، گونه های مناسب، مدیریت بهینه منابع آب و خاک و به طور کلی رعایت اصول و استانداردهای پایداری فضای سبز اهمیت زیادی دارد.
عضو هیئت علمی مرکز آموزش عالی کاشمر با اشاره به ضوابط انتخاب گیاهان در طراحـی فضای سبزگفت: برای انتخاب گیاهان، در مرحله اول، لازم است نیازهای عملکردی طراحی مشخص شود. به عنوان مثال، باید تعیـین شـود کـه توده گیاهان مورد نظر، برای اهداف حفاظتی به کار برده میشوند یا اهداف تزیینی و اکولوژیکی. پس از این مرحله، ضـروری اسـت که به نیازهای طبیعی و رویشگاهی گیاهان دقت شود.
به گفته او مجموعه ای از عوامل اکوسیستمی، بیوکلیمایی و…، در رشد و بقای گونه های گیاهی در یک منطقه دخالت دارند. از آنجا که مهیا کردن شرایط زیستی گیاهان، به طور غیرطبیعی، بسیار هزینه بر و عملاً غیر ممکن است، باید گیاهانی که برای یک منطقه انتخاب میشوند، به طور طبیعی با آن منطقه سازگاری داشته باشند.
وی اظهار داشت:یکی از مهمترین مشخصه های بومشناختی، حفظ تنوع گونه ای است که بایستی در عرصه های کلان مدنظر قرار داده شود. استفاده از گیاهان بومی یک منطقه برای کاشت در یک محدوده، دارای مزیت.هماهنگی و یکپارچگی با منظر کلی منطقه و سازگاری با شرایط زیستی منطقه است.
وی افزود:اگر بنابه دلایلی، نتوان از گونه های بومی برای جنگلکاری استفاده کرد، میتوان گونه هایی که بیشترین سازگاری با شرایط منطقه را دارند، انتخاب کرد. در موارد معدودی، برخی از گونه های غیربومی (به ویژه در صورتی که با چشم انداز هماهنگی داشته باشند و با محیط نیز سازگار باشند)، نسبت به گیاهان بومی ارجحیت دارند.
وی در خصوص شاخص های پایداری فضاهای سبزگفت: هنگامی که صحبت از پایداری می شود منظور این است که در تمام ابعاد – یعنی ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی در طول زمان پایدار بمانند و عملکردهای بهتری ارائه دهند. به این منظور شاخص¬های که در نظر گرفته میشوند شامل کاهش مصرف منابع (مالی، انرژی و نیروی انسانی)،بهبود سلامت جسمی و روحی افراد و افزایش بهره وری است که
برای توسعه پایدار فضاهای سبز لازم است نکاتی مانند کاهش آلودگی، افزایش مدیریت آب و انتخاب آگاهانه پوشش گیاهی را در نظر گرفت.
پژوهشگر و فعال محیط زیست در زمینه استاندارد SITES گفت:
استانداردی برای رعایت شاخص های پایداری در توسعه فضاهای سبز است. این استاندارد با در نظر گرفتن برخی معیارها در حین انتخاب محل، قبل از طراحی و برنامه ریزی، طراحی و برنامه ریزی، ساخت و نگهداری کمک میکند تا امکان اسقرار فضای سبز پایدار در محیط فرآهم شود.
وی گفت: در استاندارد SITES باید به انتخاب محل، ارزیابی اولیه و جلب مشارکت ذینفعان، مدیریت منابع آب در طراحی سایت، مدیریت خاک و گیاهان در طراحی سایت، انتخاب مصالح مناسب در طراحی سایت، اثرات روحی و افزایش بهره وری برای استفاده کنندگان، ساخت، بهره برداری و نگهداری، پایش و ابتکار عمل توجه داشت.
وی رویکرد Xeriscape را یک سیستم طراحی منظر همراه با اصولی برای ایجاد باغ ها و مناظر عنوان کرد و گفت: این سیستم نیاز به آبیاری زیاد را کاهش می دهد و یا حتی حذف می کند.
به گفته او باید در نظر داشت Xeriscape یک سبک باغ نیست و به معنای اینکه فقط از سنگ و شن و ماسه استفاده شود نیست! بلکه اصول Xeriscape را می توان در هر منطقه ای در سراسر جهان و برای هر سبک توسعه فضای سبز اعمال نمود.
به گفته او به طور کلی امروزه در توسعه و طراحی فضاهای شهری یک رویکرد حساسیت به آب (Water sensitive urban design and planning (WSUD) گفته می شود که چرخه آبهای شهری از جمله مدیریت آب بارش (روانابها)، آب های زیرزمینی، و فاضلاب و تامین آب را در طراحی شهری باهم ادغام می کند تا تخریبهای محیطزیستی را به حداقل برساند و زیبایی و کیفیت محیط را افزایش دهد.